- وارونه شدن (ضِ گَ تَ)
واژگون شدن. معکوس شدن
معنی وارونه شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(گَ دَ)
لغت نامه دهخدا
توانگر شدن:
مپندار گر سفله قارون شود
که طبع لئیمش دگرگون شود.
سعدی (بوستان).
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلادۀ زرین همان سگ است.
سعدی
مپندار گر سفله قارون شود
که طبع لئیمش دگرگون شود.
سعدی (بوستان).
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلادۀ زرین همان سگ است.
سعدی
(دی دَ)
لغت نامه دهخدا
وارون کردن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء). باژگون کردن. ورمالیدن. معکوس کردن. (از یادداشتهای مؤلف). زیر و بالا کردن. دگرگون کردن. منقلب ساختن
(ضِ مَ دَ)
لغت نامه دهخدا
برگشتن. واژگون شدن، دگرگون شدن. تغییر کردن:
بندۀ ترکان شدند بار دگر
نجم خراسان چو نخل وارون شد.
ناصرخسرو.
ز خشم تو وارون شود خصم والا
ز عفو تو والا شود بخت وارون.
سوزنی
بندۀ ترکان شدند بار دگر
نجم خراسان چو نخل وارون شد.
ناصرخسرو.
ز خشم تو وارون شود خصم والا
ز عفو تو والا شود بخت وارون.
سوزنی
واژگون شدن سرنگون شدن: (ز خشم تو وارون شود خصم والا زعفو تو والا شود بخت وارون) (سوزنی)، دیگرگون شدن تغییر یافتن
